خاطرات ختنه سوران
داشتم میگفتم...وقتی که کم کم داشتی به سه ماهگی نزدیک میشدی وقت این بود که شما ختنه بشی مثل یک مسلمان واقعی آخه دکتر شاهیان گفته بود یا سه ماهگی یا دوسالگی وما ترجیح دادیم که سه ماهگی باشه وشما روز موعود همراه من و مامان وپدر جون و بابا رضا و عمه زهرات (آخه ایشون پزشک هستن) همگی رفتیم مطب وبسلامتی شما ختنه شدی ...چقدر همراه داشتی!!!!آخه خیلی عزیز بودی.یه ماجرای دیگه رو هم برات بگم که قبل از عمل شما دایی بابک رفت آمریکا حالا چند تا عکس برات میزارم تا ببینی
آبتین با مادر جون
این عکسی که با دایی بابک گرفتی تو جشن خداحافظیش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی