توی این تعطیلات برنامه یه مسافرت دو روزه هم داشتیم.قرار بود که یک روز مهمون دوست بابا باشیم تو فسا و ایشون می خواست که اسبش رو نشون شما بده بنابراین ما روز نهم راه افتادیم از اونجا که شما کنجکاو تر نسبت به اطرافت بودی سعی کردیم به این راه 2 ساعته حالت سفر بدیم به همین دلیل یکی دو جا توقف داشتیم. یه جا هم سوار شتر شدی با مامان (امامزاده اسماعیل) که من عکس نداشتم . و اما شب رسیدیم رفتیم پیش عمو علی (بابای آروین) خونه موقت خاله سمانه اینا تو فسا .قرار شد فردا صبح دوست بابا بیاد دنبالمون .که اومد ما رو برد به باغشون ..... بعد از ناهار رفتیم پیش اسب ها برای اسب سواری خیلی کیف کردی وبهت خوش گذشت چند بار...