خاطرات........
وقتی واکسن یک سالگی تو زدی خیلی درد داشت وتا مدتی نمی تونستی راه بری یک یا دو ماه بعد دوباره من وشما و مامان رفتیم داراب و باز من وشما تو پانسیون میموندیم تا مامان کارشو انجام بده. در این فاصله ما با هم بازی میکردیم .غذا میخوردیم واگر خیلی حوصله شما سر میرفت میرفتیم پایین اونجا آکواریوم بزرگی بود وشما ماهی ها رو تماشا میکردی تا مامان میومد.
با عینک مادر جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی