چند روز پیش مهد کودکتون تعطیل بود .به خاطر قطع گاز ....مامان هم جلسه داشت وقرار شد شما رو بیاره پیش من .وقتی اومدی دو تا شیر موز تو دستات بود .واز همون دم در گفتی یکیش برای منه یکی برای آروین.اما خاله سمانه تصمیم گرفته بود بره پیش عمو علی و آروین هم با مامانش رفته بود فصا.ومن وشما شیر موزها رو خوردیم.بعدش با هم بازی کردیم وناهار خوردیم تا مامان بی تا اومد .وشما که این روزها خیلی دلتون برای خونتون تنگ میشه .اسرار داشتی که برین خونه .اینهم عکس از غذا درست کردن وبازی کردن . یه قابلمه اش مال منه یکی مال شما ...